برهانالملک سعادتخان نیشابوریبرهان الملک، سعادت خان نیشابوری، سردار ایرانی تبار هندی و بنیانگذارسلسله نوابهای اوده بود. فهرست مندرجات۲ - چگونگی ورود برهان الملک به هند ودربار بابریان ۳ - ورود برهان الملک دربار دهلی ۴ - حکومت دهلی پس از مرگ فرخ سیر ۵ - شکست مراتههها از برهان الملک ۶ - اسارت برهان الملک بهدست سپاه نادرشاه افشار ۷ - پیمان صلح بین نظام الملک و نادر شاه ۸ - کینه برهان الملک از قدرت گرفتن نظام الملک ۹ - پایان کار برهان الملک ۱۰ - طبع شعر برهان الملک ۱۱ - فهرست منابع ۱۲ - پانویس ۱۳ - منبع ۱ - معرفی برهان الملکبرهان الملک، سعادت خان نیشابوری، سردار ایرانی تبار هندی و بنیانگذار سلسله نوابهای اوده (۱۱۳۶ـ۱۲۷۲). منابع هندی او را میرمحمد امین بن سیدنصیر موسوی و اهل نیشابور معرفی میکنند که نسبش به امام موسی کاظم علیهالسلام میرسد [۱]
غلامعلی بن محمد اکمل نقوی دهلوی، عمادالسعادت، ج۱، ص۵، چاپ سنگی لکهنو ۱۲۸۱/ ۱۸۶۴.
[۲]
آفتاب رای لکهنوی، تذکره ریاض العارفین، ج۱، ص۷۶، چاپ حسام الدین راشدی، اسلام آباد ۱۳۵۵ـ۱۳۶۱ ش.
و در منابع فارسی به سعادت خان نیشابوری مشهور است [۳]
محمدکاظم مروی، عالم آرای نادری، ج۲، ص۷۰۱، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۴ ش.
۲ - چگونگی ورود برهان الملک به هند ودربار بابریانچگونگی و تاریخ دقیق ورود او به هند ودربار بابریان با ابهام همراه است. به گفته غلامعلی خان نقوی دهلوی، [۴]
محمدکاظم مروی، عالم آرای نادری، ج۲، ص۷۰۱، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۴ ش.
میرزا نصیر، پدر برهان الملک با پسر بزرگش میرمحمدباقر در ۱۱۱۸ از نیشابور به هند رفت و در عظیم آباد ساکن شد. دو سال بعد میرمحمدامین در جستجوی آنان به هند رفت. پدرش درگذشته بود و او همراه برادرش به خدمت سربلندخان، صوبه دار گجرات، در آمد.
محمد کاظم مروی [۵]
محمدکاظم مروی ، عالم آرای نادری ،ج ۲، ص ۷۰۱ـ ۷۰۸ چاپ محمدامین ریاحی ، تهران ۱۳۶۴ ش .
از سرگذشت او اطلاع بیشتری میدهد. زادگاهش را نیشابور و او را راهزن میداند که اموال کاروانی را که از عراق به مشهد میآمد تاراج کرد.
پس از این واقعه، ناگزیر از نیشابور به مشهد گریخت و از آنجا به هرات و سرانجام به قندهار رفت. در آنجا نیز، پس از زد و خورد با داروغه و کشتن او، مجبور به ترک شهر شد. سپس مدتی در غزنین و کابل به سر برد و سرانجام به لاهور رفت. به طور اتفاقی، در جریان شکار، جان رحمت الله خان حاکم لاهور را نجات داد و به دربار او راه یافت. پس از این ماجرا، سعادت خان چندین بار، به دستور رحمت الله خان، برای سرکوبی امیران افغانی که به تحریک قبادخان پسر عموی رحمت الله خان در آن حدود سرکشی میکردند فرستاده شد و آنان را شکست داد. اختلافات رحمت الله خان و قبادخان، که داعیه حکومت داشت، سبب شد تا به صوابدید رحمت الله خان لاهور را ترک کند و به شاهجهان آباد (دهلی) برود. زیرا قبادخان صلح را در گرو تحویل او قرار داده بود. ۳ - ورود برهان الملک دربار دهلیدر دهلی با سفارش محبت خان، که از معتمدان فرخ سیَر (حک :۱۱۲۴ـ۱۱۳۱) بود، به دربار او راه یافت [۶]
محمدکاظم مروی ، عالم آرای نادری ، ج ۲، ص ۷۰۶، چاپ محمدامین ریاحی ، تهران ۱۳۶۴ ش
.
فرخ سیر به او منصب یکهزاری داد [۷]
محمدکاظم مروی ، عالم آرای نادری ، ج ۲، ص ۷۰۶، چاپ محمدامین ریاحی ، تهران ۱۳۶۴ ش
[۸]
میرعبدالرزاق اورنگ آبادی، مآثرالامراء، ج۱، قسمت ۳، ص۴۶۳ـ۴۶۴، ج ۱، کلکته ۱۳۰۹.
[۹]
عبدالغفار انصاری، «یک نفرایرانی که نخست نواب اوده بوده»، ج۱، ص۲۶۹، ارمغان، سال ۶۰، دوره ۴۷، ش ۴ و ۵، تیر و مرداد ۱۳۵۷.
پس از آن با محبت خان برای سرکوبی راجپوتها عازم شمال هند شد، اما محبت خان در راه در گذشت. سعادت خان از پراکندگی سپاه جلوگیری کرد و با سرکوب راجپوتها، فرخ سیر منصب هفت هزاری به او داد [۱۰]
محمدکاظم مروی، عالم آرای نادری، ج۲، ص۷۰۷، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۴ ش.
۴ - حکومت دهلی پس از مرگ فرخ سیرپس از مرگ فرخ سیر، محمدشاه (حک :۱۱۳۱ـ۱۱۶۱) با حمایت ساداتها، که در هند قدرت بسیار یافته بودند، به حکومت رسید. سلطه سیدحسینعلی خان بارهه امیرالامرا و برادرش سیدعبدالله بر دربار هند موجب نارضایی محمد شاه بود. حمایت پنهان فرمانروا از چنگلیش خان (نظام الملک) و سعادت خان به درگیری آنان با حسینعلی خان بارهه انجامید که با مرگ سید حسینعلی خان، تسلط ساداتها بر دربار دهلی پایان یافت. [۱۱]
نادرشاه وبازماندگانش، همراه با نامهای سلطنتی و اسناد سیاسی و اداری، ج۱، ص۳۹۱، با توضیحات و حواشی عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۸ ش.
محمدشاه به پاس خدمات سعادت خان، لقب بهادر جنگ و نشان «ماهی مراتب» به او داد. برهان الملک در ۱۱۳۳ به حکومت اَوَدْهْ برگزیده شد و پس از چندی با سرکوبی شورش شیخ زادههای لکهنو، شهرهای بنارس، غازی پور، جونپور، چنارگره را هم تحت سلطه خویش درآورد. [۱۲]
عبدالغفار انصاری، «یک نفرایرانی که نخست نواب اوده بوده»، ج۱، ص۲۶۹، ارمغان، سال ۶۰، دوره ۴۷، ش ۴ و ۵، تیر و مرداد ۱۳۵۷.
محمدشاه این بار نیز با اعطای لقب برهان الملک او را پاداش داد. ۵ - شکست مراتههها از برهان الملکدر ۱۱۴۹، مراتههها از رود جمنا گذشتند و به اوده حمله بردند. برهان الملک آنان را بسختی شکست داد. [۱۳]
جیمز بیلی فریزر، تاریخ نادرشاه افشار، ج۱، ص۴۴، ترجمه ابوالقاسم ناصرالملک، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۱۴]
جونس هنوی، زندگی نادرشاه، ج۱، ص۱۷۳، ترجمه اسماعیل دولتشاهی، تهران ۱۳۶۵ ش.
[۱۵]
ژان اوتر، سفرنامه ژان اوتر: عصرنادرشاه، ج۱، ص۱۴۶، ترجمه علی اقبالی، تهران ۱۳۶۳ ش.
پس از این جنگ، خان دوران، امیرالامرا و نظام الملک حاکم دکن به برهان الملک پیوستند و مراتههها را که به دهلی نزدیک شده بودند سرکوب کردند. با پیشنهاد فرمانبرداری مراتههها از دربار دهلی، میان آنان و نظام الملک قرارداد صلح بسته شد. چون این کار بدون مشورت با برهان الملک انجام گرفته بود، او رنجید و از رفتن به دربار خودداری کرد وبه اوده بازگشت. [۱۶]
جیمز بیلی فریزر، تاریخ نادرشاه افشار، ترجمه ابوالقاسم ناصرالملک، ج۱، ص۴۴،تهران ۱۳۶۳ ش.
[۱۷]
جیمز بیلی فریزر، تاریخ نادرشاه افشار، ترجمه ابوالقاسم ناصرالملک، ص ۴۷، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۱۸]
ژان اوتر، سفرنامه ژان اوتر: عصرنادرشاه، ج۱، ص۱۴۶ـ۱۴۷، ترجمه علی اقبالی، تهران ۱۳۶۳ ش.
۶ - اسارت برهان الملک بهدست سپاه نادرشاه افشاردر ۱۱۵۱، که نادرشاه افشار به هندوستان حمله کرد، محمدشاه از برهان الملک خواست تا برای مقابله با نادر به اردوی کَرنال برود. [۱۹]
محمدکاظم مروی، عالم آرای نادری، ج۲، ص۷۱۱، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۴ ش.
[۲۰]
عبدالکریم بن عاقبت محمود کشمیری، بیان واقع: سرگذشت احوال نادرشاه، ج۱، ص۲۵ـ۲۶، چاپ نسیم، لاهور ۱۹۷۰.
برهان الملک در ۱۴ ذیقعده به اردوی محمدشاه پیوست، اما سپاهیان نادر سورسات لشکریانش را، که در عقب حرکت میکرد، به تاراج بردند. [۲۱]
محمدشفیع وارد، تاریخ نادرشاهی، ج۱، ص۱۵۹ـ۱۶۰، نادرنامه، چاپ رضا شعبانی، تهران ۱۳۴۹ ش.
[۲۲]
محمدکاظم مروی، عالم آرای نادری، ج۲، ص۷۱۸، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۴ ش.
[۲۳]
جیمز بیلی فریزر، تاریخ نادرشاه افشار، ج۱، ص۱۰۵، ترجمه ابوالقاسم ناصرالملک، تهران ۱۳۶۳ ش.
ازینرو شتابزده به جنگ نادر رفت.
در آن هنگام بسیاری از فرماندهان سپاه هند با آغاز جنگ موافق نبودند و تنها امیرالامرا، خان دوران، به یاریش آمد. نتیجه نبرد، شکست لشکریان هند و اسارت برهان الملک و زخمی و کشته شدن خان دوران بود [۲۴]
نادرشاه از نظر خاورشناسان ، گردآورده رضازاده شفق ، ص ۲۹، تهران ۱۳۳۹ ش
[۲۵]
ژان اوتر، سفرنامه ژان اوتر: عصرنادرشاه، ج۱، ص۱۵۸ـ۱۶۰، ترجمه علی اقبالی، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۲۶]
محمدکاظم مروی، عالم آرای نادری، ج۲، ص۷۲۵ـ ۷۲۸، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۴ ش.
[۲۷]
عبدالکریم بن عاقبت محمود کشمیری، بیان واقع: سرگذشت احوال نادرشاه، ج۱، ص۲۷ـ۳۱، چاپ نسیم، لاهور ۱۹۷۰.
[۲۸]
محمدشفیع وارد، تاریخ نادرشاهی، ج۱، ص۱۶۲ـ۱۶۳، نادرنامه، چاپ رضا شعبانی، تهران ۱۳۴۹ ش.
[۲۹]
محمدشفیع وارد، تاریخ نادرشاهی، ج۱، ص۱۶۸، نادرنامه، چاپ رضا شعبانی، تهران ۱۳۴۹ ش.
[۳۰]
محمدشفیع وارد، تاریخ نادرشاهی، ج۱، ص۱۷۳، نادرنامه، چاپ رضا شعبانی، تهران ۱۳۴۹ ش.
۷ - پیمان صلح بین نظام الملک و نادر شاهنظام الملک که پس از مرگ خان دوران فرماندهی کل سپاه هند را داشت، برای مذاکره صلح به اردوی نادر آمد و با پرداخت پنج میلیون روپیه به نادرشاه صلح برقرار شد. [۳۱]
لارنس لاکهارت، نادرشاه، ج۱، ص۱۸۴ـ۱۸۶، ترجمه و اقتباس مشفق همدانی، تهران ۱۳۵۷ ش.
[۳۲]
جیمز بیلی فریزر، تاریخ نادرشاه افشار، ج۱، ص۱۰۸، ترجمه ابوالقاسم ناصرالملک، تهران ۱۳۶۳ ش.
۸ - کینه برهان الملک از قدرت گرفتن نظام الملکاما برهان الملک، که به سبب کینه دیرینهاش از قدرت گرفتن نظام الملک خشمگین بود، نادر را تشویق کرد تا برای به دست آوردن غنایم بیشتر به دهلی برود و شاید این یکی از انگیزهای رفتن نادر به آن شهر بود. [۳۳]
ژان اوتر، سفرنامه ژان اوتر: عصرنادرشاه، ج۱، ص۱۶۲، ترجمه علی اقبالی، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۳۴]
لارنس لاکهارت، نادرشاه، ج۱، ص۱۸۶، ترجمه و اقتباس مشفق همدانی، تهران ۱۳۵۷ ش.
ازینرو نادرنمایندهاش طهماسب خان جلایر را که از محمدشاه فرمانی برای تحویل کلیدهای شهر داشت، به همراهی برهان الملک به دهلی روانه کرد [۳۵]
ژان اوتر، سفرنامه ژان اوتر: عصرنادرشاه، ج۱، ص۱۶۴، ترجمه علی اقبالی، تهران ۱۳۶۳ ش.
[۳۶]
لارنس لاکهارت، نادرشاه، ج۱، ص۱۸۷، ترجمه و اقتباس مشفق همدانی، تهران ۱۳۵۷ ش.
۹ - پایان کار برهان الملکبرهان الملک، چند روز پس از ورود به دهلی، در ۱۰ ذیحجه ۱۱۵۱ درگذشت. [۳۷]
عبدالکریم بن عاقبت محمود کشمیری، بیان واقع: سرگذشت احوال نادرشاه، ج۱، ص۳۵، چاپ نسیم، لاهور ۱۹۷۰.
[۳۸]
ژان اوتر، سفرنامه ژان اوتر: عصرنادرشاه، ج۱، ص۱۶۵، ترجمه علی اقبالی، تهران ۱۳۶۳ ش.
درباره علت مرگ او اختلاف نظر هست. برخی از مورخان گفتهاند که چون قادر به پرداخت غرامت تعیین شده نبود و در نتیجه از نادر اهانت دید، خودکشی کرد. [۳۹]
جونس هنوی، زندگی نادرشاه، ج۱، ص۲۱۵، ترجمه اسماعیل دولتشاهی، تهران ۱۳۶۵ ش.
[۴۰]
ژان اوتر، سفرنامه ژان اوتر: عصرنادرشاه، ج۱، ص۱۶۵، ترجمه علی اقبالی، تهران ۱۳۶۳ ش.
به نوشته منابع دیگر، زخم کهنهای که برهان الملک در پایش داشت، موجب مرگش شد. [۴۱]
میرعبدالرزاق اورنگ آبادی، مآثرالامراء، ج۱، قسمت ۳، ص۴۶۴، ج ۱، کلکته ۱۳۰۹.
[۴۲]
عبدالکریم بن عاقبت محمود کشمیری، بیان واقع: سرگذشت احوال نادرشاه، ج۱، ص۳۵، چاپ نسیم، لاهور ۱۹۷۰.
روایت اخیر صحیحتر به نظر میرسد، زیرا برهان الملک در کرنال نیز از درد پا بشدت رنج میبرد. [۴۳]
عبدالکریم بن عاقبت محمود کشمیری، بیان واقع: سرگذشت احوال نادرشاه، ج۱، ص۳۵، چاپ نسیم، لاهور ۱۹۷۰.
[۴۴]
محمدشفیع وارد، تاریخ نادرشاهی، ج۱، ص۵۲، نادرنامه، چاپ رضا شعبانی، تهران ۱۳۴۹ ش.
[۴۵]
محمدشفیع وارد، تاریخ نادرشاهی، ج۱، ص۱۲۲ـ۱۲۳، نادرنامه، چاپ رضا شعبانی، تهران ۱۳۴۹ ش.
پس از مرگ، به دستور نادر دارایی او ضبط شد. [۴۶]
محمدمهدی بن محمد نصیر استرآبادی، جهانگشای نادری، ج۱، ص۳۳۳، چاپ عبدالله انوار، تهران ۱۳۴۱ ش.
[۴۷]
جونس هنوی، زندگی نادرشاه، ج۱، ص۲۲۶، ترجمه اسماعیل دولتشاهی، تهران ۱۳۶۵ ش.
سلسله نوابهای اوده نزدیک به ۱۳۰ سال در این ناحیه حکومت کردند و سرانجام واجدعلی خان، آخرین حکمران اوده، به دست انگلیسیها در ۱۲۷۲/۱۸۵۶، از حکومت برکنار شد [۴۸]
نادرشاه وبازماندگانش، همراه با نامهای سلطنتی و اسناد سیاسی و اداری، ج۱، ص۳۹۲، با توضیحات و حواشی عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۸ ش.
۱۰ - طبع شعر برهان الملکبرهان الملک طبع شعر داشت و گاهی اشعار رزمی میسرود و امین تخلص میکرد. واله داغستانی، تذکره نگار مشهور، در خانه او اقامت داشت. [۴۹]
عبدالغفار انصاری، «یک نفرایرانی که نخست نواب اوده بوده»، ج۱، ص۲۶۹ـ۲۷۰، ارمغان، سال ۶۰، دوره ۴۷، ش ۴ و ۵، تیر و مرداد ۱۳۵۷.
[۵۰]
آفتاب رای لکهنوی، تذکره ریاض العارفین، ج۱، ص۷۶، چاپ حسام الدین راشدی، اسلام آباد ۱۳۵۵ـ۱۳۶۱ ش.
[۵۱]
آفتاب رای لکهنوی، تذکره ریاض العارفین، ج۱، ص۲۰۵، چاپ حسام الدین راشدی، اسلام آباد ۱۳۵۵ـ۱۳۶۱ ش.
۱۱ - فهرست منابع(۱) آفتاب رای لکهنوی، تذکره ریاض العارفین، چاپ حسام الدین راشدی، اسلام آباد ۱۳۵۵ـ۱۳۶۱ ش. (۲) محمدمهدی بن محمد نصیر استرآبادی، جهانگشای نادری، چاپ عبدالله انوار، تهران ۱۳۴۱ ش. (۳) عبدالغفار انصاری، «یک نفرایرانی که نخست نواب اوده بوده»، ارمغان، سال ۶۰، دوره ۴۷، ش ۴ و ۵، تیر و مرداد ۱۳۵۷. (۴) ژان اوتر، سفرنامه ژان اوتر: عصرنادرشاه، ترجمه علی اقبالی، تهران ۱۳۶۳ ش. (۵) میرعبدالرزاق اورنگ آبادی، مآثرالامراء، ج ۱، کلکته ۱۳۰۹. (۶) جیمز بیلی فریزر، تاریخ نادرشاه افشار، ترجمه ابوالقاسم ناصرالملک، تهران ۱۳۶۳ ش. (۷) عبدالکریم بن عاقبت محمود کشمیری، بیان واقع: سرگذشت احوال نادرشاه، چاپ نسیم، لاهور ۱۹۷۰. (۸) لارنس لاکهارت، نادرشاه، ترجمه و اقتباس مشفق همدانی، تهران ۱۳۵۷ ش. (۹) محمدکاظم مروی، عالم آرای نادری، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۴ ش. (۱۰) نادرشاه از نظر خاورشناسان، گردآورده رضازاده شفق، تهران ۱۳۳۹ ش. (۱۱) نادرشاه وبازماندگانش، همراه با نامهای سلطنتی و اسناد سیاسی و اداری، با توضیحات و حواشی عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۸ ش. (۱۲) غلامعلی بن محمد اکمل نقوی دهلوی، عمادالسعادت، چاپ سنگی لکهنو ۱۲۸۱/ ۱۸۶۴. (۱۳) محمدشفیع وارد، تاریخ نادرشاهی، نادرنامه، چاپ رضا شعبانی، تهران ۱۳۴۹ ش. (۱۴) جونس هنوی، زندگی نادرشاه، ترجمه اسماعیل دولتشاهی، تهران ۱۳۶۵ ش. ۱۲ - پانویس
۱۳ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۱۱۲۰. |